۱۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۸

ای نیزه تو گوی و دل دشمن انگله
خصم تو روبهست و حسام تو بنگله

با خوی تو نه مشک بکار و نه غالیه
با روی تو نه شمع بکار و نه مشعله

شیرین حدیث شاهی و شیرین مناظره
نیکو خصال میری و نیکو معامله

بر کارهای شیر بتغافل همی زنی
بر کارهای خیر نداری تغافله

از بهر آنکه یکدله بخشی مرا عطا
گویم همه مدیح و ثنای تو یکدله

خشنود از آن شدند همه مردمان ز تو
کز دست تو همیشه درم را بود گله

از درد و رنج راه نپرداختی بمن
چون کردیم پرندوش از زلزله یله

تا لاجرم چنان شدم از آرزوی تو
کز هم همی ندانم سنبل ز سنبله
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.