۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۲

خدایا بر جهانم کام و فرمان روان دادی
بمدح و آفرین من زبان خلق بگشادی

ز دشمن کین من جستی ز دولت داد من دادی
بدان کز من نبیند کس بلا و رنج آزادی

بمستی و بهشیاری بخواندن دل مرا دادی
منم فریاد از او آن مرادانم تو فریادی

همم تدبیر و هم رایست هم مردی و هم رادی
همم نامست و هم کامست و هم مستی و استادا

ز بختم هست خشنودی ز دولت هستم آزادی
الا ای دولتت محکم همیشه هم چنین بادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.