۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۳

ای همه رادی و راستی و درستی
یافتی از روزگار آنچه که جستی

زود بمستی رسد ز دست زمانه
هرکه ترا خواهد از زمانه بمستی

دولت تو محکم است و بخت تو پیر است
رشته تدبیر بد کنش تو گسستی

با تو چخیدن چنان بود دگران را
چون بره کو با پلنگ گیرد کستی

شاخ سترگی بدست عدل بکندی
روی بزرگی بر آب جود بشستی

قیصر رومی بتو خراج فرستد
سر بنهد گر بدو پیام فرستی

باد تن تو درست و دولت تو راست
چونکه تو با خلق راستی و دوستی

ای پادشاه عالم بایسته پادشائی
رادی و راست گوئی پاکی و پارسائی

پاینده چون زمینی تابنده چون هوائی
هم بر قران وکیلی هم بر زمان گوائی

آن کس که با تو دارد یک ساعت آشنائی
تا روز حشر باشد با روز آشنائی

با رتبت سپهری با فره خدائی
با نام نیک جفتی و ز راه بد رهائی

سالار شاه بندی شاه جهان گشائی
جز بخت را نزیبی جز تخت را نشائی

خواهنده را نشاطی بدخواه را بلائی
از راستی و رادی و آزاده گی ملائی

زر از تو بی بها شد مدح از تو شد بهائی
در بخشش آفتابی در کوشش اژدهائی

بر دشمنان بلائی بر دوستان نوائی
هم بخت را قرینی هم تخت را بهائی

در حلم چون زمینی در قدر چون سمائی
هم در خوری به تحسین هم لایق ثنائی

فضل و هنر بگیتی از تو شده بهائی
بیگانه ای ز زشتی با نیکی آشنائی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.