۳۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۱۲

ما در غمت به شادی جان باز ننگریم
در عشق تو به هر دو جهان باز ننگریم

خوش خوش چو شمع ز آتش عشق تو فی‌المثل
گر جان ما بسوخت به جان باز ننگریم

هر طاعتی که خلق جهان کرد و می‌کنند
گر نقد ماست جمله بدان باز ننگریم

سود دو کون در طلبت گر زیان کنیم
ما در طلب به سود و زیان باز ننگریم

گر عین ما شود همه ذرات کاینات
یک ذره ما به عین عیان باز ننگریم

اسرار تو ز کون و مکان چون منزه است
ما تا ابد به کون و مکان باز ننگریم

چون شد یقین ما که تویی اصل هرچه هست
در پردهٔ یقین به گمان باز ننگریم

در کوی تو دو اسبه بتازیم مردوار
هرگز به مرکب و به عنان باز ننگریم

عطار چو کناره گرفت از میان ما
ما از کنار او به میان باز ننگریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.