هوش مصنوعی: شاعر در این متن از وضعیت خود و جامعه‌اش انتقاد می‌کند. او بیان می‌کند که نه به نام و ننگ اهمیت می‌دهند و نه به دنبال کسب افتخار هستند. در عوض، در خرابات (محل عیاشی) با موسیقی و شراب روزگار می‌گذرانند. او تأکید می‌کند که دیوانه نیست و عقل کامل دارد، اما در عین حال، وصال یار را نیکو می‌داند. در پایان، از عطار می‌خواهد که وجود خود را برون نهد، زیرا خود را ناتمام می‌داند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم انتقادی نسبت به جامعه و استفاده از نمادهای عرفانی مانند خرابات و شراب است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مفاهیم فلسفی و عرفانی موجود در متن نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۱۸

اکنون که نشانهٔ ملامیم
وانگشت نمای خاص و عامیم

تا کی سر نام و ننگ داریم
زیرا که نه مرد ننگ و نامیم

در شهر ندا زنیم و گوییم
معشوقهٔ خویش را غلامیم

هم نام به باد داده هم ننگ
واندر طلب نشان و نامیم

لیکن شب و روز در خرابات
با رود وسرود و نقل و جامیم

واجب نبود نگار دیدن
زیرا که به کار ناتمامیم

دیوانه نه‌ایم حاش‌لله
با عقل و هدایت تمامیم

نیکوست وصال یار با فال
زیرا که درین چنین مقامیم

عطار وجود خود برون نه
چون دانستی که ناتمامیم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.