۲۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷

مشرق مه دور گریبان اوست
مغرب جان نقبه مرجان اوست

حجله پروین بر سیمین او
حاجب پروین لب خندان اوست

ظلمت دل، کوری هرخسته دل
بر رصد چشمه ی حیوان اوست

مجمع جان های جگر سوخته
در کنف مشک پریشان اوست

زهره شب از دامن میدان چرخ
مشتری هم،گوی گریبان اوست

قاعده گر، صبح مکلکل جمال
غاشیه دار سگ دربان اوست

وز بن دندانه ی کوه آفتاب
حلقه به گوش سر دندان اوست

چرخ جهان بین، خرد بحر اوست
لعل سخن گو، حجر کان اوست

یوسف دلها نه یکی، صد هزار
گم شده در چاه ز نخدان اوست

دایره ی هرکه کم از نقطه ای است
عجم حروف خط فرمان اوست

تحفه چه آرم به برش، کز وجود
هرچه بر آن دست نهی، زان اوست

اینکه اثیر است نه زان خود است
گر گل و گر خار، ز بستان اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.