هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و دردهای ناشی از آن سخن می‌گوید. او از غم و اندوهی می‌نالد که هیچ سامانی ندارد و عمرش در رنج عشق تباه شده است. همچنین، از بی‌وفایی معشوق و نبود محبت در جهان شکایت می‌کند و بیان می‌کند که دیگران نیز در عشق به معشوق غرق شده‌اند، اما معشوق بی‌تفاوت است. شاعر در نهایت به رضایت از عشق معشوق اشاره می‌کند، هرچند که این عشق پر از رنج است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، مفاهیمی مانند درد عشق، ناامیدی و بی‌وفایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. بنابراین، مناسب‌تر است که برای نوجوانان بالای 16 سال و بزرگسالان ارائه شود.

شمارهٔ ۱۰

در عشق تو یک کار مرا ساز و نسق نیست
خون میخورم از غصه و سامان نطق نیست

آمد بفذلک ز غمت دفتر عمرم
گر مابقی ای هست به جز یک دو ورق نیست

چشمم مه رخسار تو را باز مبیناد
گردر شب هجران تو چشمم چوشفق نیست

در مملکت درد، نشان می ندهد کس
یک کار که ازعشق تو بی ساز و نسق نیست

خلق از تو، چو نیلوفر تا حلق درآبند
وز شرم تو را بر گل رخسار عرق نیست

ما نیز رضای تو گزیدیم، چو کس را
بر هرچه هوای تو کند، زهره دق نیست

کی دید اثیر از تو وفا، خاصه که امروز
در قالب عالم ز وفا هیچ رمق نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.