هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و نبود شادی در زندگی خود میگوید. او اشاره میکند که در مذهبش عید و نوروزی وجود ندارد و از بیوفایی دنیا و نبود دلسوزی در آن شکایت دارد. همچنین، او به عادات بد دیگران اشاره کرده و میگوید که در عادت تو دلسوزی نیست.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۱
چون مرا دولت وصل تو، شبی روزی نیست
زانکه در مذهب من، عیدی و نوروزی نیست
گفتم آن لعل صفت محنت من برشکند
چرخ پیروزه ندا کرد که پیروزی نیست
چند گوئی، که بدآموزی صاحب غرض است
عادت بوالعجب توست، بدآموزی نیست
بیلکی باز کن از غمزه، بدآموزان را
زانکه در عادت تو سنت دلدوزی نیست
غم دلسوختگان، دامن توکی گیرد
در جهان تو، چو غمخواری و دلسوزی نیست
زانکه در مذهب من، عیدی و نوروزی نیست
گفتم آن لعل صفت محنت من برشکند
چرخ پیروزه ندا کرد که پیروزی نیست
چند گوئی، که بدآموزی صاحب غرض است
عادت بوالعجب توست، بدآموزی نیست
بیلکی باز کن از غمزه، بدآموزان را
زانکه در عادت تو سنت دلدوزی نیست
غم دلسوختگان، دامن توکی گیرد
در جهان تو، چو غمخواری و دلسوزی نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.