هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. شاعر از جفاهای معشوق و غصههای خود مینالد، اما در عین حال به تسلیم و وفاداری خود اشاره میکند. او عشق را همچون تیغی میداند که گرچه دردناک است، اما افتخارآفرین است. شاعر همچنین به زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر خود اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و جفا نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۴۳
روزی که جفاهای تو بر یاد من آید
دل نوش کند غصه و از خویشتن آید
چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم
مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید
گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر
حاشا که ز صد پیرهنم یک کفن آید
تا چند زبان گرد بدارم که لب توست
چیزی که ز ایام بدندان من آید
من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم
بلبل ز پی گل بکنار چمن آید
بشکست دلم زان شکن زلف مبادا
کز چشم بدان برشکن او شکن آید
دل نوش کند غصه و از خویشتن آید
چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم
مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید
گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر
حاشا که ز صد پیرهنم یک کفن آید
تا چند زبان گرد بدارم که لب توست
چیزی که ز ایام بدندان من آید
من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم
بلبل ز پی گل بکنار چمن آید
بشکست دلم زان شکن زلف مبادا
کز چشم بدان برشکن او شکن آید
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.