۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۵

تن بی غم تو جان نمیخواهد
جان بی رخ تو جهان نمیخواهد

کو، کور دلی که بر دل از عشقت
مانند سگ استخوان نمیخواهد

گفتم بکن اینقدر، که جان از تو
جز یک دو نفس امان نمیخواهد

با دیده چگونه ئی که جز نقشی
از کیسه تو زیان نمیخواهد

گفتم بکنم چنین، چه میخواهی
هم چین چو دلت چنان نمیخواهد

جان میدهدت بیک نظرچندین
بندیش که رایکان نمیخواهد

سهل است اثیر چون مراعاتی
از تو به سر زبان نمیخواهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.