۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۷

امید وصل غم روز هجر چون شب شمع
ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد

امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان
که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد

بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند
از آنکه بر لب شیرین او گذر دارد

اگرچه بس خوش و شیرین بود شکر لیکن
حلاوت لب تو لذت دگر دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.