۲۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱

در فراقت طاقت من گشت طاق
مستغاث از جور و بیداد ازفراق

جفت اندوه و فغانم روز و شب
تا بماند ستم، من از وصل تو طاق

جز خیال تو ندارم هم نشین
جز غمان تو ندارم هم وثاق

خلق عالم شرح نتوانند داد
آنچه من در سینه دارم از فراق

هرچه ممکن بُد بکردم من ولیک
دولت وصلم نیفتاد اتفاق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.