۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۶

ای شکرخای شده گوش از تو
رخ ماه آمده شب پوش از تو

از لطافت چو خیالی که شبی
پر نکردست کس آغوش از تو

شام را غالیه در زلف ز تست
ماه را غاشیه بر دوش از تو

ملک سلطان سپرم گر ببرم
بدو بوسه من مدهوش از تو

سبز پوشان فلک مست شدند
موی مشکین زبر و دوش از تو

چون تو ساقی شدیم ساغر گفت
کآب حیوان زمن و نوش از تو

گریه میزد چو سخن میگفتی
عقل در بارگه گوش از تو

چون فرو ماند دل و هوش اثیر
عاریت خواست دل و هوش از تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.