هوش مصنوعی: این متن درباره عشق الهی و فنا شدن در راه معشوق است. شاعر بیان می‌کند که برای رسیدن به عشق حقیقی، باید از خودگذشتگی کرد، بت‌های درونی را شکست و از تعلقات دنیوی دوری جست. در این راه، عاشق باید بی‌وطن شود و خود را فدای معشوق کند تا به وصال برسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و نیاز به درک فلسفی و معنوی برای فهم کامل متن، آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌کند. این محتوا برای کسانی مناسب است که توانایی تحلیل مفاهیم انتزاعی و عرفانی را دارند.

غزل شمارهٔ ۶۴۸

عشق را بی‌خویشتن باید شدن
نفس خود را راهزن باید شدن

بت بود در راه او هرچه آن نه اوست
در ره او بت‌شکن باید شدن

زلف جانان را شکن بیش از حد است
کافر یک یک شکن باید شدن

تو بدو نزدیک نزدیکی ولیک
دور دور از خویشتن باید شدن

در نگنجد ما و من در راه او
در رهش بی ما و من باید شدن

دوست چون هرگز نیاید در وطن
عاشقان را بی وطن باید شدن

در ره او بر امید وصل او
خاک راه تن به تن باید شدن

همچو لاله غرقه در خون جگر
زنده در زیر کفن باید شدن

در ره او چون دویی را راه نیست
با یکی در پیرهن باید شدن

پس چو عطار اندر آفاق جهان
پاکباز انجمن باید شدن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.