۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۵

ای بنده ی لب تو، لب آبدار می
گلگونه کرده عکس رخت بر عذار می

تخت هوس نهاده رخت بر بساط گل
رخت خرد فکنده لبت، در جوارمی

چون صبح جامه چاک زده، غنچه حباب
پیش نسیم زلف تو، بر جویبار می

در هم شکن شماری، ز نگاری فلک
چون از فتنه موج برآرد بحار می

عالم سیاه گردان بر ذوالخمار غم
دست طرب چو لعل کند ذوالفقار می

بگرفت ملک شادی و برداشت رسم غم
اینست کمترین اثر گیر و دار می
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.