۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۶

شبگیر و تنها میروی ای شمع دلها تا کجا
دانم بر ما میروی اینک تو با ما تا کجا

دیبای رخ پرداخته، زلفین مشکین آخته
برتبت و چین تاخته، زان مشک و دیبا تا کجا

با ماه عنابی شفق، یا خط کافوری ورق
عارض چو گل غرق عرق، ای سر و بالا تا کجا

ناهید طوق غبغبت، مه در نقاب عقربت
هر دم بخط گویان لبت، اهلا و سهلا تا کجا

عنبر بود صاحب خبر، صهبا فضول پرده در
تو طوق عنبر بر قمر با جام صهبا تا کجا

در عقد زلف کافرت، پنهان رخ دین پرورت
دین کرده عاجز بر درت، کفر اشکارا تا کجا

بر چرخ چونی تا زمان، چرخ از عقب مه در عنان
جان بر اثر هی هی زنان، کای جان جانها تا کجا

چهرت بهشت جان بود، مهرت بجان ارزان بود
جانی و جان پنهان بود، ای جان پیدا تاکجا

گل با کله شه رخ زنی، تا بر اثیرت افکنی
لعب آوری جولان کنی، چابک سوارا تا کجا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.