هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و هجران معشوق خود سخن میگوید. او از درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق مینالد و از زیباییهای معشوق و تأثیرات آن بر جان خود سخن میگوید. شاعر از تشبیهات و تصاویر زیبا برای بیان احساسات خود استفاده میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی احساسی دارد. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعارات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۶۵۷
چو دریا شور در جانم میفکن
ز سودا در بیابانم میفکن
چو پر پشهٔ وصلت ندیدم
به پای پیل هجرانم میفکن
به دست خویش در پای خودم کش
به دست و پای دورانم میفکن
به دشواری به دست آید چو من کس
چنین از دست آسانم میفکن
اگر از تشنگی چون شمع مردم
به سیرابی طوفانم میفکن
به چشم او کز ابروی کمان کش
به دل در تیر مژگانم میفکن
زره چون در نمیپوشیم از زلف
میان تیربارانم میفکن
چو پیچ و تاب در زلف تو زیباست
به جان تو که در جانم میفکن
چو پایم نیست با چوگان زلفت
چو گویی پیش چوگانم میفکن
چو من جمعیت از زلف تو دارم
چو زلف خود پریشانم میفکن
خط آوردی و جان میخواهی از من
ز خط خود به دیوانم میفکن
چو شد خاک رهت عطار حیران
به خاک راه حیرانم میفکن
ز سودا در بیابانم میفکن
چو پر پشهٔ وصلت ندیدم
به پای پیل هجرانم میفکن
به دست خویش در پای خودم کش
به دست و پای دورانم میفکن
به دشواری به دست آید چو من کس
چنین از دست آسانم میفکن
اگر از تشنگی چون شمع مردم
به سیرابی طوفانم میفکن
به چشم او کز ابروی کمان کش
به دل در تیر مژگانم میفکن
زره چون در نمیپوشیم از زلف
میان تیربارانم میفکن
چو پیچ و تاب در زلف تو زیباست
به جان تو که در جانم میفکن
چو پایم نیست با چوگان زلفت
چو گویی پیش چوگانم میفکن
چو من جمعیت از زلف تو دارم
چو زلف خود پریشانم میفکن
خط آوردی و جان میخواهی از من
ز خط خود به دیوانم میفکن
چو شد خاک رهت عطار حیران
به خاک راه حیرانم میفکن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.