هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از تلاش‌های بی‌ثمر خود برای یافتن راهی به سوی معشوق و احساس ناامیدی و تنهایی خود می‌گوید. شاعر به خرابات و می‌نوشی پناه می‌برد تا از درد خود بکاهد، اما همچنان در رنج و اندوه به سر می‌برد. در پایان، او از دوست می‌خواهد که به او نظر کند، زیرا جز بی‌خبری از راه معشوق، چیزی ندارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به خرابات و می‌نوشی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۹

بیم است که صد آه برآرم ز جگر من
تا بی تو چرا می‌برم این عمر به سر من

آگاه از آنم که به جز تو دگری نیست
و آگاه نیم از بد و از نیک دگر من

عمری ره تو جستم و چون راه ندیدم
کم آمدم آنجا ز سگ راهگذر من

دل سوخته زانم که کنون از سرخامی
کردم همه کردار نکو زیر و زبر من

در کوی خرابات و خرافات فتادم
وآنگاه بشستم به میی دامن‌تر من

پر کردم از اندوه به یک کوزهٔ دردی
هر لحظه کناری ز خم خون‌جگر من

وامروز درین حادثه دانی به چه مانم
در نزع فرومانده چون شمع سحر من

مردان چو نگین مانده در حلقهٔ معنی
وز حلقه به درمانده چو حلقه به در من

ای دوست به عطار نظر کن که ندارم
جز بی خبری از ره تو هیچ خبر من
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.