۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵

روزم ز هجر تو به صفت چون شب آمده است
وینک چو شمع جانم از آن بر لب آمده است

شد نور مه ز چاه زنخدان تو پدید
این چه نگر که رشک چه نخشب آمده است

روی تو مرکب شب زلف است و خوشتر آنک
خورشید یک سواره برآن مرکب آمده است

مردم من از جفای فراوانت ای نگار
چند آخر از جفانه وفا را شب آمده است

روز حسن ز هجر مکن تیره همچو شب
خود بی تکلف تو جهان را شب آمده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.