هوش مصنوعی: شاعر در این شعر بهار را با یار خود مقایسه می‌کند و عناصر طبیعت مانند قمری، فاخته، بلبل، گل‌ها و ابر را به عنوان نمادهای عشق و همراهی توصیف می‌کند. او از عشق و می‌گساری به عنوان داروی بی‌قراری خود یاد می‌کند و تأکید می‌کند که زندگی بدون معشوق و می بی‌معناست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و می‌گساری است که برای مخاطبان جوان و بزرگسال مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عمیق عرفانی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۹

قمری اندر بهار یار من است
مونس ناله های زار من است

فاخته طوق عشق برگردن
در غم دوست غمگسار من است

بلبل از شاخ گل گشاده زبان
نایب حال روزگار من است

ساقیا بی قرارم از می عشق
دو سه می داروی قرار من است

می خورم در بهار با رخ تو
کان بهار تو این بهار من است

گر نباشد بهار و نی ابری
ابر او چشم آبدار من است

گل سوری شکفته اندر باغ
راست گویی رخ نگار من است

لاله بر سبزه زار پنداری
روی معشوق بر کنار من است

گویی از دور نرگس مخمور
چشم دلبر در انتظار من است

در بنفشه نگه کنم گویم
زلف او یا تن نزار من است

هر شبی زان به مه نظاره کنم
کو ز معشوق یادگار من است

در چنین وقت بی می و معشوق
بیهده زیستن نه کار من است
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.