هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق و دردناک شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از عشق بیپایان خود سخن میگوید و از رنجهایی که به خاطر این عشق متحمل شده است. او از بیقراری، اشکهای خونین، و ناامیدی خود میگوید و آرزو میکند که از این درد رها شود. شعر پر از تصاویر شاعرانه و احساسات شدید است.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تصاویر شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت میشود.
غزل شمارهٔ ۶۸۰
هر زمان شوری دگر دارم ز تو
هر نفس دل خستهتر دارم ز تو
بر بساط عشق تو هر دو جهان
می ببازم تا خبر دارم ز تو
خاک بر فرقم اگر جز خون دل
هیچ آبی بر جگر دارم ز تو
چون ندارم هیچ آبی بر جگر
پس چگونه چشم تر دارم ز تو
نه که چشم من تر است از خون دل
زانکه دل خون تا به سر دارم ز تو
این دل یکتای من شد تو به تو
هر تویی عشق دگر دارم ز تو
نی خطا گفتم که در دل توی نیست
هم توی تویی اگر دارم ز تو
گفته بودی دل ز من بردار و رو
دل چو خون شد من چه بردارم ز تو
هر شبی چون شمع بیصبح رخت
سوز و تفی تا سحر دارم ز تو
چون برآید صبح همچون آفتاب
زرد رویی در بدر دارم ز تو
همچو چنگی هر رگی در پردهای
سوی دردی راه بر دارم ز تو
همچو نی دل پر خروش و تن نزار
جزو جزوم نوحهگر دارم ز تو
ماه رویا کار من از دست شد
تا کی آخر دست بردارم ز تو
کوه غم برگیر از جانم از آنک
دست با غم در کمر دارم ز تو
خیز ای عطار و سر در عشق باز
تا کی آخر دردسر دارم ز تو
هر نفس دل خستهتر دارم ز تو
بر بساط عشق تو هر دو جهان
می ببازم تا خبر دارم ز تو
خاک بر فرقم اگر جز خون دل
هیچ آبی بر جگر دارم ز تو
چون ندارم هیچ آبی بر جگر
پس چگونه چشم تر دارم ز تو
نه که چشم من تر است از خون دل
زانکه دل خون تا به سر دارم ز تو
این دل یکتای من شد تو به تو
هر تویی عشق دگر دارم ز تو
نی خطا گفتم که در دل توی نیست
هم توی تویی اگر دارم ز تو
گفته بودی دل ز من بردار و رو
دل چو خون شد من چه بردارم ز تو
هر شبی چون شمع بیصبح رخت
سوز و تفی تا سحر دارم ز تو
چون برآید صبح همچون آفتاب
زرد رویی در بدر دارم ز تو
همچو چنگی هر رگی در پردهای
سوی دردی راه بر دارم ز تو
همچو نی دل پر خروش و تن نزار
جزو جزوم نوحهگر دارم ز تو
ماه رویا کار من از دست شد
تا کی آخر دست بردارم ز تو
کوه غم برگیر از جانم از آنک
دست با غم در کمر دارم ز تو
خیز ای عطار و سر در عشق باز
تا کی آخر دردسر دارم ز تو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.