هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از ناامیدی و حسرت خود نسبت به رفتار ناعادلانه و بی‌مهری کسی که قبلاً به او عشق می‌ورزیده، سخن می‌گوید. شاعر از تغییر رویه و بی‌وفایی این شخص شکایت دارد و احساس می‌کند که مورد بی‌احترامی قرار گرفته است. او همچنین به آزادگی و ارزش‌های انسانی اشاره می‌کند و از بازگشت از اصول اخلاقی ابراز تأسف می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند حسرت، انتقاد از بی‌وفایی و تحلیل روابط انسانی نیاز به بلوغ فکری دارد که معمولاً از نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۶۸

چو جانم گرامی همی داشتی
سرم را به گردون برافراشتی

ز روی بزرگی چه واجب کند
بیفکندن آن را که برداشتی

چه کردم نگوئی کزینسان مرا
میان جهان خوار بگذاشتی

تو تا کردی از مهر من دل تهی
دلم را ز حسرت بینباشتی

بگفتار بد خواه بی سنگ من
ز من روی یکباره برگاشتی

نبودی به دل آگه از راز من
در و غم همه راست پنداشتی

رخم را بزر آب کردی رقم
پس آنگه چو آیینه بنگاشتی

تو تا زادی از مادر پاک تن
همه تخم آزادگی کاشتی

چرا بازگشتی ز آیین خویش
چرا بر رخم چشم نگماشتی

نخواهمت هرگز مگر نیکوئی
از آن پس که بد خواهم انگاشتی

مبیناد چشم حسن هیچ روز
که با دشمنانت بود آشتی
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.