۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳ - در حق آنکه باوی منازعتی داشت گوید

داناست روزگار از او نیستم خجل
کز کان روزگار چو من گوهری نخاست

گفتی بگویم آنچه جزای و سزای تست
از کس مترس و هیچ محابا مکن رواست

هر چه افتدت بگوی که لؤلؤ نهاده ام
نثری که بد دروغ تر از نظم نیک و راست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴ - در مدح خواجه مخلص الدین از سرخس به نشابور فرستاد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.