۲۰۴ بار خوانده شده
داناست روزگار از او نیستم خجل
کز کان روزگار چو من گوهری نخاست
گفتی بگویم آنچه جزای و سزای تست
از کس مترس و هیچ محابا مکن رواست
هر چه افتدت بگوی که لؤلؤ نهاده ام
نثری که بد دروغ تر از نظم نیک و راست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کز کان روزگار چو من گوهری نخاست
گفتی بگویم آنچه جزای و سزای تست
از کس مترس و هیچ محابا مکن رواست
هر چه افتدت بگوی که لؤلؤ نهاده ام
نثری که بد دروغ تر از نظم نیک و راست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴ - در مدح خواجه مخلص الدین از سرخس به نشابور فرستاد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.