هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و دوری از معشوق (خواجه مخلص) می‌گوید و از رنج‌ها و سختی‌هایی که در این راه متحمل شده است سخن می‌گوید. او از خداوند طلب رحمت و کمک می‌کند و امیدوار است که روزی از الطاف معشوق بهره‌مند شود. در نهایت، شاعر به ستایش معشوق می‌پردازد و او را مانند خورشید فرخنده برای جهان می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.

شمارهٔ ۴ - در مدح خواجه مخلص الدین از سرخس به نشابور فرستاد

دل من از فراق خواجه مخلص
خداوندا تو میدانی که خسته است

جمالش تا گل از چشمم ببر دست
هزاران خار در چشمم نشسته است

ز حسرت خواب از دیده گشادست
ز غصه آب در حلقم ببسته است

ز رحمتهاش گر یابم نصیبی
ز زحمتهای ما او نیز رسته است

ز حالم هر که پرسد زود گویم
که از پیش خران عیسی برسته است

بحمدالله که در عهدش درستست
همان دل کز فراق او شکسته است

همای ظل او گسترده بادا
که چون خورشید بر عالم خجسته است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳ - در حق آنکه باوی منازعتی داشت گوید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.