هوش مصنوعی:
این متن شادی و نشاط روز عید را توصیف میکند و از بزمی خوش و دوستداشتنی سخن میگوید که با حضور دوستان و موسیقی و شراب همراه است. شاعر از افتادن از چنین مجلسی و بیدار شدن در نیمهشب با حیرت و رنجور سخن میگوید و سپس از لطف خداوند و یادآوری نامش در جریده نسیان سپاسگزاری میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عرفانی و شاعرانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مجالس شادی ممکن است برای گروههای سنی پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۲۹
گر چه گردد برای ما افلاک
ورچه باشد به کام ما ارکان
هیچ بزمی بود چنان خرم
هیچ طیفی بود چنان شادان
که دوم روز عید ما را بود
نزد صدر زمین و زین زمان
حسن احمد آن جواد کریم
آن قضا قدرت و قدر امکان
کام دل یافتیم روز شوال
کین همی خواستیم از رمضان
اسب عشرت کشیده اندر زین
گوی رامش فکنده در میدان
گشته با الفت قنینه قرین
کرده با کوکب پیاله قرآن
مجلسی چون بهشت پر نعمت
باده چون گلاب اصفاهان
ساقیانی انیس همچون دل
مطربانی لطیف همچون جان
یارب آن دلگشای بزم چه بود
که همی طیره گشت زهره از آن
ابر احسان چو خواست گشت مطیر
من سرگشته از میان جهان
از چنان مجلسی بیفتادم
همچو آدم ز روضه رضوان
نیم شب چون در آمدم از خواب
نیک رنجور گشتم و حیران
تا در این بودم آمد آوازی
کی سبق برده از همه اقران
غافلی زانکه صاحب مکرم
کرد مسعود مر ترا ز احسان
گاه انعام عام دانکه نکرد
نام تو در جریده نسیان
دل من آن چو خواب بنمودت
برگفته است آفت حرمان
ای خداوند من نجیب الدین
این سخن را پدید کن برهان
خبری کان ازو نه بس عجب است
جهد کن تا رسد به تو به عیان
تا بود اوج شمس در جوزا
تا بود خانه قمر سرطان
باد همواره یاورش گردون
با پیوسته ناصرش یزدان
ورچه باشد به کام ما ارکان
هیچ بزمی بود چنان خرم
هیچ طیفی بود چنان شادان
که دوم روز عید ما را بود
نزد صدر زمین و زین زمان
حسن احمد آن جواد کریم
آن قضا قدرت و قدر امکان
کام دل یافتیم روز شوال
کین همی خواستیم از رمضان
اسب عشرت کشیده اندر زین
گوی رامش فکنده در میدان
گشته با الفت قنینه قرین
کرده با کوکب پیاله قرآن
مجلسی چون بهشت پر نعمت
باده چون گلاب اصفاهان
ساقیانی انیس همچون دل
مطربانی لطیف همچون جان
یارب آن دلگشای بزم چه بود
که همی طیره گشت زهره از آن
ابر احسان چو خواست گشت مطیر
من سرگشته از میان جهان
از چنان مجلسی بیفتادم
همچو آدم ز روضه رضوان
نیم شب چون در آمدم از خواب
نیک رنجور گشتم و حیران
تا در این بودم آمد آوازی
کی سبق برده از همه اقران
غافلی زانکه صاحب مکرم
کرد مسعود مر ترا ز احسان
گاه انعام عام دانکه نکرد
نام تو در جریده نسیان
دل من آن چو خواب بنمودت
برگفته است آفت حرمان
ای خداوند من نجیب الدین
این سخن را پدید کن برهان
خبری کان ازو نه بس عجب است
جهد کن تا رسد به تو به عیان
تا بود اوج شمس در جوزا
تا بود خانه قمر سرطان
باد همواره یاورش گردون
با پیوسته ناصرش یزدان
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸ - در مدح صدرالدین بخواری؟
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.