۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸ - در جواب تاج الدین محمد سفری گفت بر بدیهه

ایکه از خاک پای همت خویش
چرخ را تاج سر فرستادی

حور پیرایه کرد و رضوان تاج
هر دعائی که برفرستادی

الحق آن بار از بضاعت فضل
سود کردی دگر فرستادی

قیمت اندکی ندانستم
زین شدی بیشتر فرستادی

بدره سیم را نکردم شکر
صره پر ز زر فرستادی

عقد لؤلؤت را نداده بها
حقه پر گهر فرستادی

بشدم پیش شمع پروانه
که مدد از قمر فرستادی

من به سحر تو بگرویده چرا
معجزه بر اثر فرستادی

بس قویدل شدم به دولت تو
که از این گلشکر فرستادی

دیده مردمی به تو روشن
که به مه نور خور فرستادی

طوق برگردنم تمام نبود
به میانم کمر فرستادی

عیسی اول بشارتی بگذارد
بس محمد بدر فرستادی

تر و خشک حسن دل و جانست
که بدان پر هنر فرستادی

گردی از گرم و سرد چرخ ایمن
که بدو خشک و تر فرستادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷ - در مدح بهرامشاه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹ - در صفت خیمه گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.