هوش مصنوعی: این شعر از زبان عاشقی بیان می‌شود که از جور و بیداد معشوق گل‌گونه شکایت دارد. بلبل از ظلم گل می‌نالد که شبنم را مانند دندان‌های تیز بر تن گل پاره کرده است. عاشق آرزو می‌کند که کاکل معشوق را بگیرد تا او را به سوی خود بکشد، اما معشوق با گشودن عقد کاکلش، قصد دوری از او را دارد. همچنین، صبا (باد صبحگاهی) به جرم اینکه سنبل را با زلف معشوق برابر دانسته، توسط جویبار در زنجیر موج اسیر شده است. شاعر به منعم (بخشنده) هشدار می‌دهد که لباس عاریت ارزشی ندارد و از او می‌خواهد که به جای گل، لباس فاخر به باده بدهد. او از گلرخ معشوقی می‌گوید که از روی شوخی، تغافل (بی‌توجهی عمدی) را از اسباب کمال حسن می‌داند. در پایان، شاعر تأکید می‌کند که عاشق واقعی به فکر نجات از غم نیست و فضولی بدون توکل، راهی دشوار است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۳

شنیده صبحدم از جور گل افغان بلبل را
بدندان پاره پاره ساخته شبنم تن گل را

چو گیرم کاکلش را تا کشد سوی خودم آن مه
بقصد دوری من می گشاید عقد کاکل را

صبا را جویبار از موج در زنجیر می دارد
بجرم آن که با زلفت برابر گفت سنبل را

لباس عاریت را اعتباری نیست ای منعم
ز گلبن کم نه بر باده ده رخت تجمل را

چه جویم التفات از گلرخی کز غایت شوخی
ز اسباب کمال حسن می داند تغافل را

نه عاشق اگر فکر نجات از قید غم داری
چه نسبت با اسیر عشق تدبیر و تأمل را

فضولی بی توکل راه دشوارست بر مقصد
مده گر طالبی از دست دامان توکل را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.