هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد عشق و هجران را بیان می‌کند. شاعر از ضعف جسمانی خود و دوری از معشوق می‌نالد و عشق بی‌پایان خود را توصیف می‌کند. همچنین، از شمع و کوه بیستون به عنوان نمادهایی برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۴

چنان بنهفته ضعف تن مرا لطف بدن او را
که رفته عمرها نی او مرا دیده نه من او را

ز درد عشق و داغ هجر می نالم خوش آن رندی
که نی اندیشه جانست و نی پروای تن او را

غمت در سینه دارم شمع را کی سوز من باشد
ندارد جسم او جانی چه باک از سوختن او را

ندارد بر زبان جز راز عشقت شمع می دانم
که آخر گشته بیرون می برند از انجمن او را

بکوه بیستون نقشی که دیدی نیست جز شیرین
زده بر سنگ از رشک جمالت کوهکن او را

بت است آن سنگدل این بس کمال معجز عشقم
که می آرم باظهار تظلم در سخن او را

فضولی سوخت بر تن داغهای تازه سر تا پا
که نشناسند در کوی تو از داغ کهن او را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.