هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شیفتگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او خود را مانند ذره‌ای در برابر خورشید تابان معشوق می‌داند و از داغ غم و عشق او رنج می‌برد. شاعر معتقد است که معشوق گنجی نهان در جان او نهاده و اگر بخشی از این گنج آشکار شود، او از شادی سر در جهان خواهد نهاد. همچنین، شاعر از عشق یقینی که به او عطا شده سخن می‌گوید و دل خود را بر عیان نهاده است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۷۱۷

جانا منم ز مستی سر در جهان نهاده
چون شمع آتش تو بر فرق جان نهاده

تو همچو آفتابی تابنده از همه سو
من همچو ذره پیشت جان در میان نهاده

من چون طلسم و افسون بیرون گنج مانده
تو در میان جانم گنجی نهان نهاده

گر یک گهر از آن گنج آید پدید بر من
بینی مرا ز شادی سر در جهان نهاده

داغ غم تو دارم لیکن چگونه گویم
مهری بدین عظیمی بر سر زبان نهاده

از روی همچو ماهت بر گیر آستینی
سر چند دارم آخر بر آستان نهاده

عطار را چو عشقت نقد یقین عطا داد
این ساعت است و جانی دل بر عیان نهاده
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.