هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق شدید و دیوانه‌وار خود سخن می‌گوید که او را از دایره عقل خارج کرده و به اهل جنون پیوند داده است. او از رنج و غم عشق شکایت دارد و بیان می‌کند که عشق، او را بسیار ضعیف و ناتوان کرده است. شاعر همچنین اشاره می‌کند که امیدوار است دیگران طعنه‌زنیشان را نشنوند و از اشک‌های خونین خود شادمان است. در نهایت، او از این که دوباره به دام عشق افتاده اظهار ناراحتی می‌کند و غم عشق را ازلی می‌داند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان احساسات شدید و غم‌انگیز ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۵

عشقت از دایره ی عقل برون کرد مرا
داخل سلسله ی اهل جنون کرد مرا

در غم عشق بتان هیچ کسی چون من نیست
نظری کن که غم عشق تو چون کرد مرا

من نبودم به غم عشق چنین به طاقت
کمی لطف تو بسیار زبون کرد مرا

به امیدی که مگر طعنه زنان نشناسند
شادم از اشک که آغشته به خون کرد مرا

رسته بودم ز گرفتاری شیرین دهنان
باز لعل تو مقید به فسون کرد مرا

کم نشد بی لب شیرین تو جان کندن من
وه که این شیوه ز فرهاد فزون کرد مرا

ز ازل در دل من بود فضولی غم عشق
فلک آشفته بدینسان نه کنون کرد مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.