هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عاشقانه و دلتنگی شاعر است. او از دوری معشوق رنج می‌برد و با وجود امید به وصال، صبرش به پایان رسیده است. شاعر از درد بی‌درمان عشق می‌گوید و از یار می‌خواهد که به او توجه کند. او حاضر است جان خود را فدای معشوق کند و تنها آرزویش دیدار یار است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۲۰

روزی که پیش خویش نبینم حبیب را
دارم هزار شوق که بینم رقیب را

در پیش گل مشاهده ی خار می کند
چون رشک مضطرب نکند عندلیب را

دانسته ام که عارضه عشق بی دواست
بیهوده درد سر چه رسانم طبیب را

امید نیست منقطع از وصل دوست لیک
صبری نمانده است من ناشکیب را

گفتم دل من از ذقنت قوتی گرفت
خندید و گفت منفعت اینست سیب را

از خوان وصل یار که فیضیست بی دریغ
یارب نصیب بخش من بی نصیب را

گفتم جان دهم به تو جانی نداشتم
دادم فریب آن صنم دل فریب را

جز کوی یار نیست فضولی مراد ما
خاک وطن به از همه عالم غریب را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.