هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق، رنج‌های روحی و جسمی، و ناامیدی‌های خود سخن می‌گوید. او از غم و اندوه، عذاب قبر، و رسوایی در عشق می‌نالد و به دنبال تسکین در شراب است. همچنین، اشاره‌ای به داستان یوسف و یعقوب دارد و از بی‌پروایی گل‌ها در برابر خزان شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و همچنین به موضوعاتی مانند مرگ، عذاب قبر، و شراب اشاره دارد که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا سنگین باشد. درک این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

شمارهٔ ۳۱

گر سر کویت شود مدفن پس از مردن مرا
کی عذاب قبر پیش آید دران مدفن مرا

چند باشم در جدل با خود ز غم ساقی بیار
شیشه می تا رهاند ساعتی از من مرا

دوست چون می خواهدم رسوا ندارم چاره ای
می شوم رسوا چه باک از طعنه دشمن مرا

ز آتش دل چون نمی سوزد روان گویا که هست
استخوانهای بدن فانوس وش زاهن مرا

کام من معنیست نی صورت ز یوسف طلعتان
من نه یعقوبم چه ذوق از بوی پیراهن مرا

خنده دارند بی پروا ز آسیب خزان
چون نیاید گریه بر گلهای این گلشن مرا

رفت جان از تن برون تن شد فضولی خاک ره
عشق او شد آفت جان و بلای تن مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.