هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد عشق و دوری معشوق می‌نالد. او از بی‌اعتنایی معشوق و آتش عشق خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی آه‌هایش نیز بر زیبایی معشوق می‌افزاید. شاعر از اضطراب و بی‌قراری خود می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق آرامش یابد. همچنین، او به ناتوانی خود در تحمل دوری معشوق اشاره می‌کند و از جفا و وفای بی‌اختیار معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۰

هیچ گه بر حال من رحمی نمی آید تو را
می کشی ما را مگر عاشق نمی باید تو را

می شود آتش ز باد افزون چه باشد گر مدام
حسن روز افزون ز آه من بیفزاید تو را

گر ز من در خاطر پاکیزه داری اضطراب
من شوم آواره تا خاطر بیاساید تو را

چرخ می داند که در من تاب دیدار تو نیست
زین سبب هرگز نمی خواهد که بنماید تو را

بسته خود را بآن شاخ گل ای دل غنچه وار
تا نکردی دور ازو آن به که نگشاید تو را

در جفا و در وفا ای مه نداری اختیار
نشأه حسن است حاکم تا چه فرماید تو را

می نهی سر بر ره آن مه فضولی دم به دم
زین شرف شاید که سر بر آسمان ساید تو را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.