۱۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲

درد رسوایی نخواهد داشت درمان ای طبیب
خویش را رسوا مکن ما را مرنجان ای طبیب

هست بهبود تو در ترک علاج درد من
چون ندارد فکر بهبود من امکان ای طبیب

خون گشودن از رگ تن چیست گر داری مدد
شوق لعلش را برون آر از رک جان ای طبیب

هیچ شربت نیست بهر دفع سودایم مفید
غیر یاد وصل و ذکر لعل جانان ای طبیب

می کشی از غم مرا ظاهر بکن بهر خدا
درد پنهان مرا پیش رقیبان ای طبیب

من نمی خواهم که این درد دل پنهان من
بر تو هم ظاهر شود از تو چه پنهان ای طبیب

کشته است از غصه مانند تو صد بی درد را
چاره درد فضولی نیست آسان ای طبیب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.