۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹

بحال زار من آن ماه را نگاهی نیست
چه سود روزی اگر نیز هست ماهی نیست

جفاست از تو همیشه مراد من نه وفا
که گاه گاهی اگر هست گاه گاهی نیست

چگونه جانب مسجد روم بمیخانه
ز کوی عشق بملک صلاح راهی نیست

ز جاه و منصب عالم فراغتی دارم
بجز فتادگیم منصبی و جاهی نیست

نکوترین رقم بر صحیفه هستی
درین که صورت خوبست اشتباهی نیست

چه نخل گویمت ای گلبن حدیقه حسن
که حاصلم ز تو جز ناله و آهی نیست

ز ظلم پیش که نالد فضولی مسکین
درین دیار چو غیر از تو پادشاهی نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.