هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق نافرجام، ناامیدی، و بی‌وفایی سخن می‌گوید. شاعر از نگاه معشوق محروم است و از جفا و بی‌وفایی او شکایت دارد. همچنین، او از دنیای مادی و مناصب دنیوی دل‌کنده است و تنها عشق را راه نجات می‌داند. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که در این دنیا تنها پادشاه معشوق است و هیچ کس دیگری را یارای شکایت از ظلم نیست.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و جفا نیاز به بلوغ فکری دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۹۹

بحال زار من آن ماه را نگاهی نیست
چه سود روزی اگر نیز هست ماهی نیست

جفاست از تو همیشه مراد من نه وفا
که گاه گاهی اگر هست گاه گاهی نیست

چگونه جانب مسجد روم بمیخانه
ز کوی عشق بملک صلاح راهی نیست

ز جاه و منصب عالم فراغتی دارم
بجز فتادگیم منصبی و جاهی نیست

نکوترین رقم بر صحیفه هستی
درین که صورت خوبست اشتباهی نیست

چه نخل گویمت ای گلبن حدیقه حسن
که حاصلم ز تو جز ناله و آهی نیست

ز ظلم پیش که نالد فضولی مسکین
درین دیار چو غیر از تو پادشاهی نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.