هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناملایمات و سختی‌های زندگی که به نظر می‌رسد ناشی از گردش چرخ روزگار است، شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که چرخ روزگار با بی‌وفایی و جفا، دل او را می‌سوزاند و زندگی را بر او تنگ کرده است. شاعر همچنین اشاره می‌کند که این رنج‌ها تنها مختص به او نیست و دیگران نیز از بلای چرخ در امان نیستند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عاطفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، بیان احساسات شدید مانند غم و اندوه و شکایت از روزگار برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

شمارهٔ ۱۲۴

تنگ آمده بجلوه آهم فضای چرخ
خواهد گذشت عاقبت از تنگنای چرخ

بر سر هزار سنگ رسد هر زمان مرا
گویا که ریخت از نم اشکم بنای چرخ

با دود آه چون نکنم تیره چرخ را
با داغ درد سوخت دلم را جفای چرخ

پر شد ز آتش دل من چرخ بعد ازین
باشد مگر مقام ملایک و رای چرخ

از رشک ساکنان سر کوی آن پری
ماتم سرا شدست ملک را سرای چرخ

تنها نیم من از روش چرخ در بلا
وارسته کجاست ز دام بلای چرخ

گر چرخ بی وفاست بگویم عجب مدار
هرگز کسی ندیده فضولی وفای چرخ
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.