هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق است. شاعر آرزو میکند که همواره چهره معشوق را ببیند، چشماش تنها به سوی او باشد، و حتی پس از مرگ نیز در خاک کوی معشوق دفن شود. او معشوق را مانند فرشته میداند اما برتر از آن، و از هجران میترسد. شاعر از بخت بد خود میگوید اما علاقهاش به معشوق را پایدار میداند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند هجران و مرگ نیاز به بلوغ عاطفی دارند.
شمارهٔ ۱۳۱
خوش آن که در نظرم عارض نکوی تو باشد
سواد چشم مرا روشنی ز روی تو باشد
تو قبله و مرا نیست تاب آن که زمانی
بسان قبله نما دیده جز بسوی تو باشد
فرشته راست بیک وجه نسبتی بتو اما
نه ظاهرست که آن هم بخلق و خوی تو باشد
بوصل تو نکنم رغبتی که در دل تنگم
ز بیم هجر همان به که آرزوی تو باشد
خوش آن که بخت سیه را علاقه نگسلد از دل
اسیر سلسله زلف مشکبوی تو باشد
مراست موجب شکر از تو لحظه لحظه شکایت
دگر چه کار کنم به ز گفت و گوی تو باشد
گذشت عمر که در خاک کوی تست فضولی
بدان هوس که پس از مرگ خاک کوی تو باشد
سواد چشم مرا روشنی ز روی تو باشد
تو قبله و مرا نیست تاب آن که زمانی
بسان قبله نما دیده جز بسوی تو باشد
فرشته راست بیک وجه نسبتی بتو اما
نه ظاهرست که آن هم بخلق و خوی تو باشد
بوصل تو نکنم رغبتی که در دل تنگم
ز بیم هجر همان به که آرزوی تو باشد
خوش آن که بخت سیه را علاقه نگسلد از دل
اسیر سلسله زلف مشکبوی تو باشد
مراست موجب شکر از تو لحظه لحظه شکایت
دگر چه کار کنم به ز گفت و گوی تو باشد
گذشت عمر که در خاک کوی تست فضولی
بدان هوس که پس از مرگ خاک کوی تو باشد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.