هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه و عاطفی شاعر است که از فراق و نرسیدن به معشوق رنج میبرد. شاعر از تیغ جدایی، تشنگی عشق، و ملامتهای دیگران سخن میگوید و خود را با فرهاد و مجنون مقایسه میکند. در نهایت، او به دیوانگی و نابودی خود اعتراف میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و ارجاعات ادبی (مانند فرهاد و مجنون) نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۳۲
بر گلویم تیغ ترک تند خوی من رسید
تشنه لب بودم که آبی بر گلوی من رسید
از نسیم وصل جانها را معطر شد دماغ
غالبا کز ره غزال مشکبوی من رسید
ژاله وش بارید ازو سنگ ملامت بر سرم
آفتی برگشت زار آرزوی من رسید
کشته آنم که در جولان سمند ناز را
سرکشند از سرکشی هرگه که سوی من رسید
عالم از افسانه فرهاد و مجنون شد تهی
تا بگوش اهل عالم گفت و گوی من رسید
همچو من دیوانه دیگر بسرحد فنا
گر رسید البته هم در جست و جوی من رسید
گفتم از گریه فضولی پای در گل ماند گفت
اینچنین بهتر که نتواند بکوی من رسید
تشنه لب بودم که آبی بر گلوی من رسید
از نسیم وصل جانها را معطر شد دماغ
غالبا کز ره غزال مشکبوی من رسید
ژاله وش بارید ازو سنگ ملامت بر سرم
آفتی برگشت زار آرزوی من رسید
کشته آنم که در جولان سمند ناز را
سرکشند از سرکشی هرگه که سوی من رسید
عالم از افسانه فرهاد و مجنون شد تهی
تا بگوش اهل عالم گفت و گوی من رسید
همچو من دیوانه دیگر بسرحد فنا
گر رسید البته هم در جست و جوی من رسید
گفتم از گریه فضولی پای در گل ماند گفت
اینچنین بهتر که نتواند بکوی من رسید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.