هوش مصنوعی: این شعر از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از بی‌عدالتی و ستم معشوق شکایت دارد و از غم و تنهایی خود می‌نالد. او از نادیده گرفته شدن توسط معشوق و رنج‌های عشق نافرجام می‌گوید و از طبیب و دیگران می‌خواهد که درد او را درک کنند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و تنهایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۳۸

ندانستم که آن ماه آن چنین راه ستم گیرد
شود سرکش ز پا افتادگان را دست کم گیرد

قدم تا چند از بار غم آن سرو خم باشد
دلم تا کی ز دست بی کسی دامان غم گیرد

ندیدم گرم خونی جز حنا کز روی یک رنگی
دم خونریزم آرد رحم دست آن صنم گیرد

ملایک در فلک گریند مردم در زمین بر من
چو عالم را فغانم با صدای زیر و بم دارد

بگردون سیل اشکم می رسد هاله مبند ای مه
که کس در رهگذار سیل خونی خانه کم گیرد

طبیبا داغ تدبیر من آن به کم نهی بر دل
نپنداری که عاشق را دل از ذوق الم گیرد

فضولی را میسر نیست ذوق دولت وصلت
همان به الفتی در کنج تنهایی بغم گیرد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.