هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق و ناکامی سخن می‌گوید. شاعر از تنهایی و خلوت خود می‌نالد و بیان می‌کند که حتی در جمع‌ها نیز آرامش نمی‌یابد. او از عشق نافرجام و دل‌تنگی‌هایش می‌گوید و اشاره می‌کند که عاشقان واقعی همواره در رنج هستند و سخنی از کامروایی در میان آنان نیست. همچنین، شاعر به زیبایی‌های طبیعت و مقایسه‌ آن با معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم عرفانی و پیچیده‌ی آن نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۶۲

ببزم او سخن از درد من نمی گذرد
چه خلوتیست که آنجا سخن نمی گذرد

گذشت دل ز دو عالم بدور روی تو لیک
ازان دو سلسله خم بخم نمی گذرد

نمی کشد دل تنگم بمجمعی که درو
زمان زمان سخنی زان دهن نمی گذرد

مقید قد و رخسار گلرخان بچمن
پی نظاره سرو و سمن نمی گذرد

اساس مجمع ارباب عشق ناکامیست
حدیث کام دران انجمن نمی گذرد

نمی رسد بحظوظ سرور روحانی
کسی که از سر حظ بدن نمی گذرد

دمی نمی گذرد بر فضولی بی دل
که در دلش غم آن سیمتن نمی گذرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.