۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۵

دوشم انیس خلوت گرمابه یار شد
هر موی بر تنم مژه اشکبار شد

آب حیات من بزمین قطره قطره ریخت
صرف ره محبت آن گلعذار شد

پیکان او که در تن سوزان نهفته بود
بگداخته ز هر طرفی آشکار شد

جسمم ز تاب شعله شمع جمال تو
سر تا قدم پر آبله آبدار شد

پیرایه خواست حسن طرب رشته تنم
از بهر حلیه تار در شاهوار شد

از درج تن بهر سر مو صدهزار در
شکرانه وصال به محفل نثار شد

تنها نه اشک ماست فضولی روان ازو
هر کس که دید سرو قدش بی قرار شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.