هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان درد هجران و عشق نافرجام می‌پردازد. شاعر از ناتوانی در یافتن راهی به سوی معشوق در تاریکی هجران سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که بدون معشوق، عقل و دل و جان مانند سپاهی بدون پادشاه سرگردان هستند. همچنین، او از ناتوانی در تحمل دیدارهای گاه‌گاه معشوق و از دست دادن آرامش به دلیل عشق به او می‌نالد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای مانند عشق، هجران و اندوه است که درک و ارتباط با آن‌ها ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان جوان نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۷۰

هر که چراغی ز برق آه ندارد
در شب هجران سوی تو راه ندارد

هر که ندارد دلی چو آینه زاهن
در رخ تو تاب یک نگاه ندارد

هر که ندارد سرشک و آه دمادم
دعوی عشق ار کند گواه ندارد

بی تو سراسیمه اند عقل و دل و جان
همچو سپاهی که پادشاه ندارد

طالب وصل است دل و لیک دمادم
تاب ملاقات گاه گاه ندارد

مهر تو کردست چون هلال قدم را
آنکه تو داری نه مهر ماه ندارد

از غم و اندوه روزگار فضولی
جز در پیر مغان پناه ندارد
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.