هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و دردهای عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که محبوبش درد دل او را تسکین نخواهد داد و به او ترحم نخواهد کرد. همچنین، رقیب نمی‌تواند جایگاهی در دل او پیدا کند. شاعر به وفاداری خود اشاره می‌کند و می‌گوید محبتی که به معشوق دارد، باعث می‌شود به دیگران وفادار نباشد. در نهایت، شاعر از عشقی سخن می‌گوید که با وجود رنج‌ها، رهایش نخواهد کرد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و اندوه نیاز به درک بالاتری از احساسات انسانی دارد.

شمارهٔ ۱۸۱

حبیب درد دلم را دوا نخواهد کرد
ترحمی بمن مبتلا نخواهد کرد

چو تیر تا نفتد دور ازان کمان ابرو
رقیب در دل ما هیچ جا نخواهد کرد

کمست مهر بتان آن قدر که گر همه را
کنند جمع بیک کس وفا نخواهد کرد

بتی که حال دل زار عاشقان داند
بعاشقان جفاکش جفا نخواهد کرد

گر افکند بگریبان دل غمت صد چاک
ز دست دامن عشقت رها نخواهد کرد

هلاک ما مطلب زانکه در ره عشقت
کسی ز اهل وفا کار ما نخواهد کرد

ز باغ وصل فضولی گلی نخواهد چید
کسی که صبر بداغ بلا نخواهد کرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.