هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از درد عشق و فراق می‌نالد و از آتش درون و غم‌هایش سخن می‌گوید. او از دیدار معشوق و تأثیر آن بر روح و روان خود یاد می‌کند و آرزو می‌کند که ای کاش آهش به آسمان برسد تا شاید تسکینی یابد. همچنین، او از فضولی دیگران بیزار است و تنها به دیدار معشوق فکر می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۸۹

چو پاره پاره دل از دیده ترم افتد
هزار شعله آتش به بسترم افتد

نیاورم بنظر آفتاب را ز شرف
دمی که دیده بدان ماه پیکرم افتد

زند بدامن من آفتاب دست ز قدر
گهی که سایه آن سرو بر سرم افتد

خوشم بکنج غم و بی کسی که باشم من
که ره ببزم بتان سمنبرم افتد

بدست اخترم ای کاش برق آتش آه
رسد بچرخ شب غم در اخترم افتد

بیاد لعل تو آتش فتاد در جگرم
که آتشی بدل درد پرورم افتد

بهیچ باب فضولی قرار نیست مرا
مگر دمی که گذر سوی آن درم افتد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.