۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۵

بخاک بنده رحم ای دلربا از تو نمی آید
تو سنگین دل بنی کار خدا از تو نمی آید

چه سنگین دل کسی کز ناله و آهم نمی ترسی
ز سنگ خاره می آید صدا از تو نمی آید

طریق مهربانی خوب می باشد ز محبوبان
تو هم محبوبی این خوبی چرا از تو نمی آید

نمی آری ترحم بر من و سویم نمی آیی
ترا دانسته ام این کارها از تو نمی آید

سوی ما نامه می خواستم هر لحظه بفرستی
چه حاصل آنچه می خواهیم ما از تو نمی آید

وفای خود مگر صرف رقیبان کرده ای گل
که من جستم بسی بوی وفا از تو نمی آید

فضولی بگذر از قید ورع می نوش و رندی کن
طریق زهد و آیین ربا از تو نمی آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.