۱۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۹

بی تو ای عمر مرا صحبت جان نیست لذیذ
شهد هر کام که باشد جهان نیست لذیذ

همه دم ذکر لبت ورد زبانست مرا
هیچ جلاب جز اینم بدهان نیست لذیذ

باده تلخ که بی ساقی گلرخ باشد
بارها تجربه کردیم چنان نیست لذیذ

وعده وصل چو دادی منشان منتظرم
روشنست این که حیات نگران نیست لذیذ

جفا می کشدم یار مگر می داند
که مرا بی قد او روح روان نیست لذیذ

نیست در ساغر ایام بجز زهر جفا
عاشقان را روش دور زمان نیست لذیذ

داد ایام مرا شربت هر کام که هست
غیر شهد الم عشق بتان نیست لذیذ

شده پیر فضولی ز جهان کام مجوی
زود بگذر که جهان جز بجوان نیست لذیذ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.