هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او احساس میکند که در عشق یارش، هر لحظه با رنج و سختی جدیدی روبرو میشود و از ناعادلانه بودن این شرایط شکایت دارد. همچنین، از تنهایی و دردهای عاطفی خود میگوید و از یار میخواهد که به او رحم کند. شاعر تأکید میکند که عشق تنها راه و کار اوست و نمیتواند از آن دست بکشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۰۰
ای مرا هر لحظه در عشق تو بازار دگر
نیست بازار ترا جز من خریدار دگر
هست با اغیار پنهانی ترا صد لطف و من
می کشم هر لحظه از لطف تو آزار دگر
از ستمکاریست پیکانی درون سینه ام
وه که می خواهد برون آرد ستمکار دگر
خم شد از بار غمم قامت خدا را ای طبیب
رحم کن از مرهم زخمم منه بار دگر
نیست ناصح کار من ترک طریق عاشقی
تا مرا عشق است کار از من مجو کار دگر
یار من شبهای تنهایی خیال یار بس
ترک جان کردم نمی باید مرا کار دگر
چاکها دارد گریبانم فضولی همچو گل
بس که هر دم می خلد بر سینه ام خار دگر
نیست بازار ترا جز من خریدار دگر
هست با اغیار پنهانی ترا صد لطف و من
می کشم هر لحظه از لطف تو آزار دگر
از ستمکاریست پیکانی درون سینه ام
وه که می خواهد برون آرد ستمکار دگر
خم شد از بار غمم قامت خدا را ای طبیب
رحم کن از مرهم زخمم منه بار دگر
نیست ناصح کار من ترک طریق عاشقی
تا مرا عشق است کار از من مجو کار دگر
یار من شبهای تنهایی خیال یار بس
ترک جان کردم نمی باید مرا کار دگر
چاکها دارد گریبانم فضولی همچو گل
بس که هر دم می خلد بر سینه ام خار دگر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.