هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج و اندوه خود می‌گوید که مانند یک کودک بی‌پناه مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد. او اشک‌هایش را با خون جگر می‌ریزد و از بی‌مهری فرزند و دنیا شکایت دارد. شاعر همچنین اشاره می‌کند که جوانان از حسن روزافزون برخوردارند، اما دل‌هایشان به کودکان بی‌پناه بیشتر متمایل است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج، بی‌مهری، و نقد اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۰۲

می کشد زارم ببازی هر زمان طفلی دگر
کرد دل بازیچه طفلان مرا پیرانه سر

اشک می ریزم چو از طفلان مرا سنگی رسد
چون نهال بارور کز سنگ می ریزد ثمر

نورسان را تا بفرزندی گزیدم در جهان
رسم شد فرزند را مهری نباشد بر پدر

چشم من چون مردم بی مایه طفل اشک را
متصل می پرورد اما بصد خون جگر

گاه در دل می کند آن طفل گه در دیده جا
نیست او را ذره از آب و از آتش حذر

عالم از سیل سرشکم شد خراب اما چه سود
دلبرم طفلست و او را نیست از عالم خبر

عاریند از حسن روز افزون جوانان وین سبب
هست میل دل فضولی را بطفلان بیشتر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.