هوش مصنوعی: این متن عرفانی و عاشقانه، عشق به معشوق الهی را توصیف می‌کند که بی‌کران و جاودانه است. شاعر از تأثیر عمیق این عشق بر دل و جهان سخن می‌گوید و بیان می‌کند که همه چیز در برابر این عشق ناچیز است. او از رسیدن به وصال معشوق و شادی ناشی از آن سخن می‌گوید و در نهایت، همه چیز را به معشوق الهی نسبت می‌دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۷۳۷

ای راه تو بحر بی کرانه
عشق تو ندیم جاودانه

از عشق تو صد هزار آتش
در سینه همی زند زبانه

گر بنماید زبانه‌ای روی
برهم سوزد همه زمانه

دو کون به هیچ باز آمد
زین گونه که عشق کرد خانه

مرغ دل ما ز عشق تو ساخت
بیرون دو کون آشیانه

مرغی که چنین شگرف افتاد
خون می‌گرید ز شوق دانه

گفتم دل پر غم من آخر
گردد به وصال شادمانه

در عشق تو چون قدم توان زد
پیش قدمی صد آستانه

فی‌الجمله چه گویم و چه جویم
جمله تویی و دگر بهانه

مقصود تویی و جز تو هیچ است
این است سخن دگر فسانه

عطار چو بی نشان شد از تو
او را بنشان ازین نشانه
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.