هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساسات عمیق و دردناک شاعر درباره سرگشتگی، نفاق و دوری از معشوق است. شاعر از خود و وضعیتش ناراضی است و آرزو می‌کند که هرگز به این وضعیت دچار نشده بود. او از دوری از معشوق و ناتوانی در یافتن راه درست شکایت می‌کند و از زندگی پر از ریا و نفاق خود اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، موضوعات مطرح شده مانند سرگشتگی، نفاق و عشق از نوعی پیچیدگی برخوردارند که برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۷۳۸

من کیم اندر جهان سرگشته‌ای
در میان خاک و خون آغشته‌ای

در ریای خود منافق پیشه‌ای
در نفاق خود ز حد بگذشته‌ای

شهرگردی خودنمایی رهزنی
مفلسی بی پا و سر سرگشته‌ای

در ازل گویی قلم رندم نبشت
کاشکی هرگز قلم ننبشته‌ای

یک سر سوزن ندیدم روی دوست
پس چرا گم کرده‌ام سر رشته‌ای

برهمی جوید دلم ناکشته تخم
کاشکی یک تخم هرگز کشته‌ای

کیست عطار این سخن را هیچکس
با دلی خاکی به خون بسرشته‌ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.